عطش انتظار - نمایش محتوای خبر
عطش انتظار
عطش انتظار
|
|
|
دیرهنگامی است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره های اشتیاقت، سوخته ایم باغ آرزوها به شوق بهارروی تو خزانها را می شمارد و چکامه های خونین شقایق را می نگارد; نرگسها داغ هجر تو بر سینه دارند; عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر زحجله عیش برنیارند; ای شهسوار من.... معراج نشینی بگذار و از پرده غیبت به درآی .... بیا ورخسار محمدی بنما; با آمدنت در آسمان دل گل مهتاب خواهدخندید و خورشید بعد از فترت دیرینه گل خواهدکرد من جمعهها را کوچه کوچه خیمه بسته ام ... جانا نگاهت در کدام آدینه گل خواهد کرد ای گل نرگس با بُغض در گلو باپلک بسته سیماى تو را درآدینه ها جستجو می کنم... منتظر به دشت منتظر به راه دل نمیکنم ازندبه ها ! بازآی و خستگی را از دلهای شکسته ببر ....
|
|